Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (464 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deadline
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
utilities'man
U
متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
motor tool
U
ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
disrepair
U
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
preventative
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
mending
U
گردآوری شده برای تعمیر
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
maintenance window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
meanest
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car.
U
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
maintenance
U
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
fix
U
تعمیر کردن
darn
[conservate]
U
تعمیر کردن
rehashes
U
تعمیر کردن
repair
U
تعمیر کردن
to patch up
U
تعمیر کردن
patch up
<idiom>
U
تعمیر کردن
repaired
U
تعمیر کردن
refashion
U
تعمیر کردن
rehash
U
تعمیر کردن
rehashed
U
تعمیر کردن
patch
U
تعمیر کردن
fixes
U
تعمیر کردن
service
U
تعمیر کردن
serviced
U
تعمیر کردن
mends
U
تعمیر کردن
restored
U
تعمیر کردن
refitted
U
تعمیر کردن
refitting
U
تعمیر کردن
restore
U
تعمیر کردن
restores
U
تعمیر کردن
mend
U
تعمیر کردن
refit
U
تعمیر کردن
mended
U
تعمیر کردن
restoring
U
تعمیر کردن
refits
U
تعمیر کردن
patches
U
تعمیر کردن
vamp
U
وصله تعمیر کردن
modification kit
U
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
to repair the roof
U
بام
[خانه]
را تعمیر کردن
to repair a flat tire
U
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture
U
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
loop
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
toolbox
U
جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
repaired
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
repair
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
repair
U
تعمیر
spot repair
U
تعمیر در جا
repaired
U
تعمیر
mending
U
تعمیر
face lifting
U
تعمیر
repairs
U
تعمیر
serviced
U
تعمیر
instauration
U
تعمیر
service
U
تعمیر
upkeep
U
تعمیر
maintenance
U
تعمیر
renovation
U
تعمیر
remaking
U
تعمیر
repairing
U
تعمیر
remodelling
U
عوض کردن تعمیر کردن
remodeled
U
عوض کردن تعمیر کردن
remodels
U
عوض کردن تعمیر کردن
remodelled
U
عوض کردن تعمیر کردن
remodel
U
عوض کردن تعمیر کردن
remodeling
U
عوض کردن تعمیر کردن
spot repair
U
تعمیر در محل
maintenance
U
تعمیر و نگهداری
serviceability
U
تعمیر پذیری
repair time
U
مدت تعمیر
maintenance
U
نگهداری و تعمیر
serviceman
U
تعمیر کار
serviceability
U
قابلیت تعمیر
in bad repair
U
نیازمند تعمیر
in disrepair
U
محتاج تعمیر
aircraft repair
U
تعمیر هواپیما
under repair
U
در دست تعمیر
under repair
U
تحت تعمیر
under repairing
U
دردست تعمیر
emergency repair
U
تعمیر اضطراری
reparation
U
تعمیر عوض
over haul
U
تعمیر اساسی
to do up
U
تعمیر رکدن
out of repair
U
نیازمند تعمیر
servicemen
U
تعمیر کار
darner
U
تعمیر کننده
field service
U
تعمیر در محل
repair kit
U
جعبه تعمیر
gunner's mate
U
تعمیر کارتوپ
base repair
U
تعمیر اساسی
retread process
U
تعمیر مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
communication technician
U
تعمیر کارفنی مخابرات
upkeep
U
هزینه نگهداری و تعمیر
repair pit
U
چاهک تعمیر اتومبیل
docks
U
حوضچه تعمیر ناو
docked
U
حوضچه تعمیر ناو
dock
U
حوضچه تعمیر ناو
steam fitter
U
تعمیر کارلوله بخار
rebuilds
U
نوسازی تعمیر مجدد
maintenance work
U
کار تعمیر و نگهداری
rebuild
U
نوسازی تعمیر مجدد
repair kit
U
دست ابزاروسایل تعمیر
maintenance routine
U
روال تعمیر و نگهداری
mean repair time
U
زمان میانگین تعمیر
dry dock
U
محل تعمیر کشتی
plate layer
U
متصدی تعمیر خط اهن
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
mean time to repair
U
زمان میانگین تعمیر
pattern generator
U
مولد تعمیر کار
dry docks
U
محل تعمیر کشتی
terminals
U
خرابی که قابل تعمیر نیست
fit call
U
رده یکم تعمیر و نگهداری
terminal
U
خرابی که قابل تعمیر نیست
dry dock
U
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
customer
U
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
dry docks
U
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
maintenance shop
U
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
service
U
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
floating dock
U
حوضچه شناور تعمیر کشتی
maintenance programmer
U
برنامه نویس تعمیر ونگهداری
customers
U
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
serviced
U
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
remote servicing
U
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance
U
تعمیر و نگهداری از راه دور
deffered maintenance
U
تعمیر ونگهداری غیر معمولی
unserviceable
U
غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
awaiting aircraft availability
U
زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
accumulation time
U
زمان تحت تعمیر بودن وسیله
Can you repair my car?
آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
green run
U
اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
relaying
U
برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
bodywork
U
ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
Can you get it repaired?
U
آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
dock trials
U
ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
Can you mend this puncture?
U
آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
problem
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
steeplejacks
U
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejack
U
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
air man
U
کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
custodians
U
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian
U
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
maintenance
U
قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
heap
U
مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaps
U
مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaping
U
مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
murage
U
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
gas fitter
U
فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
service area
U
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
splices
U
تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
spliced
U
تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splicing
U
تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splice
U
تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
sync
U
بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
sync
U
حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
reparable
U
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable
U
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
tetragraph
U
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
tasks
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
self-
U
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
answer
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demand
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demands
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
buffer
U
فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
sequential access
U
صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
standby
U
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys
U
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
shop supply
U
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
qsam
U
صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
1
incentive
1
affixation
1
gorse melatonin
1
strong
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com